“به هر حال،طی یک دوران طولانی چالش بین امریکا و شوروی سابق که از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شد،کشور اخیر ناگزیر گردید با وجود شرایط بسیار نامساعد اقتصادی،برای حفظ موقعیت سیاسی خود و دفاع از کشور در برابر دیوار آهنینی که غرب به دور آن کشیده بود،با یک سیاست مستمر و پایدار هزینههای نظامی و تعهدات داخلی و خارجی خود را بر امر توسعه و رشد اقتصادی اولویت بخشد. نگاه کنید به:هنری کیسینجر«نظم نوین جهانی:کدام نظم؟»اطلاعات،03 آذر 0731 تلاش اروپا برای شکلگیری یک جامعهء متحد:اروپا تا جنگ جهانی دوم بازیگر اول در روابط بین الملل بود،اما از این زمان جای خود را به امریکا و شوروی سابق داد. به هر حال،چنانچه اقداماتی در جهت کاهش شکاف بین شمال-جنوب صورت نگیرد، واکنش طبیعی جنوب در برابر این نابرابریها،جنگهای خیابانی،منطقهای و عملیات روز افزون تروریستی و بیثباتی رژیمهای طرفدار امریکا است که به طور کلی میتواند اهداف نظم نوین جهانی را در زمینهء برقراری امنیت و حفظ صلح مورد تهدید جدی قرار دهد. نظم نوین جهانی باید نوید بخش پایان واقعی جنگ سرد، کاهش رقابتهای تسلیحاتی،خلع سلاح جهانی،همکار های واقعی شمال و جنوب،قطع روند استعمار و استثمار ملل عقب نگهداشته شده،توجه به ارزشهای فرهنگی و اجتماعی کشورها و کاهش فاصلهء فزاینده بین کشورهای صنعتی و در حال توسعه باشد،و موجبات رشد و توسعهء اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورهای در حال توسعه را فراهم آورد و سبب ارتقاء موقعیت آنها در عرصهء اقتصاد جهانی گردد،و مشوق تلاش بیشتر آنها برای دستیابی به توسعهء اقتصادی،اجتماعی و صلح و امنیت جهانی باشد. تحولاتی مانند از بین رفتن نظام دو قطبی،فروپاشی شوروی،تلاش اروپا برای ایجاد یک جامعهء متحد،ظهور دوبارهء ژاپن در پهنهء سیاسی-اقتصادی جهان و کاهش نسبی قدرت اقتصادی امریکا در شکلگیری این نظم جدید مؤثر بودهاند.”